نامهای به کودکی که هرگز زاده نشد
نامههای تخیلی - قرن 20
کتاب حاضر، داستانی است که توسط یک زن جوان که گویا «اوریانا فالاچی» (نویسنده) است، روایت میشود. راوی داستان برای کودک خود که هنوز زاده نشده است از سختیها و ملامتهای دنیا سخن میگوید تا او را آگاه سازد، حس دوگانگی زاییدن و سقط کردن در یک زن تک سرپرست باعث میشود تا مخاطب حس ناب و عمیق مادر بودن را در این داستان احساس نکند. فالاچی از حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی، درآمد، اشتغال، برابری جنسی، پدران ناپیدا، عشقهای یکساعته و... برای کودکش صحبت میکند.