قصههای دلنشین مادربزرگ
روزی در یک روستای دوردست، پدری پیر با پسر و عروس و دو تن از نوههایش به نام «فاطمه» و «رضا» زندگی میکرد. سالیان سال کار کشاورزی و دامداری او را پیر و فرسوده کرده بود و چون همسر محبوبش را نیز از دست داده بود، احساس تنهایی میکرد. عروس به او اجازة دیدن نوهها را نمیداد و به همراه شوهرش با کنایه با پیرمرد رفتار میکرد. فاطمه و رضا کمکم بزرگ شدند و به مدرسه رفتند. آنها از رفتار پدر و مادرشان با پدربزرگ ناراحت بودند و تصمیم گرفتند که پدر و مادر را متوجه اشتباه خود بکنند. آنها با بیان مطالبی پدر و مادر را متوجه رفتار بد خودشان کردند و آنها نزد پدر پیر رفتند و عذرخواهی کردند. کتاب حاضر شامل داستانهای کوتاه با نکات مهم و آموزنده در انتهای کتاب است و با عناوینی چون رفتگر، پنجرة برفی، مرد جنگلبان، تجربه عاقبت تلاش، ناخدای باخدا، کلاغ دانا ـ طوطی خودخواه و... به نگارش درآمده است.