نمایشنامه صفحه آخر
"مهندس مهدی کامران" که پس از جنگ، آن دوران را به فراموشی سپرده و سخت به کار و فعالیت مشغول شده است بر حسب اتفاق با خواهر دوست و همرزم سابقش، که شهید شده، برخورد میکند. "زهره"، دفترچهی خاطرات مشترک او و برادر شهیدش، "یوسف"، را همراه دارد و ضمن این که از مهندس میخواهد تا صفحهی خالی مانده را طبق قراری که با یوسف داشتهاند بنویسد، از او میخواهد تا برادرش را بهتر برایش معرفی کرده و به وی بشناساند. کامران که سالها سعی در فراموش کردن تمام خاطراتش داشته چیز زیادی ندارد تا برای خواهر شهید بازگو کند، اما اصرارهای زهره کارگر میافتد و او به خوبی گذشته و روزهای با یوسف بودن را از همان روز اعزام تا انتها و شهادت یوسف به یاد میآورد. و سرانجام دگرگون شده و حیران دفتر خاطرات را برجا گذشته و میرود. "صفحهی آخر دربرگیرندهی دو خاطره از شهید "مظاهر قرهباغی" و نمایشنامهای با عنوان "صفحهی آخر" است. نقشهای حاضر در این نمایشنامه عبارتاند از: "مهدی" (مهندس کامران)، "یوسف" و "زهره".