صبح قهوهای
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
در این داستان راوی که خود را با ضمیر «من» معرفی میکند با مردی به نام «چارلی» صحبت میکند. چارلی درباره سگش که یک «لابرادور سیاهرنگ» است، توضیح میدهد و اینکه آن سگ باید قهوهای شود تا بتواند در مسابقه شرطبندی شرکت کند. این خبر راوی را گیج میکند او دلیل این نوع شرطبندی را متوجه نمیشود شاید تنها دلیلش این باشد که سگها بهترین دوست انسانها هستند و ... . شایان ذکر است متن انگلیسی این داستان در پایان کتاب آمده است.