سرنوشت زیبا
«سارا» دختری 22ساله است که در سال دوم دانشگاه در رشتة ادبیات زبان انگلیسی تحصیل میکند. پدر و مادر او سالهاست از هم جدا شدهاند و خواهرش «سپیده» و برادرش «سهیل» همراه مادر به کانادا رفتهاند. سارا به تنهایی با پدر خود در یک خانة بزرگ زندگی میکند. بعد از سالها پدر همچنان مادر را دوست دارد و سوالات بیجوابی دربارة علت جدایی پدر و مادر برای سارا پیش آمده است. سارا در یک تماس تلفنی با فردی به نام «سعید نصرتی» آشنا میشود و بعدا متوجه میشود که سعید کارمند مورد اعتماد پدر در کارهای ساختمانی است. آشنایی سارا و سعید و دوستی عمیق سارا با دختری به نام «سحر» باعث میشود که او بتواند به آرزوی دیرینة خود که دیدن مادر، خواهر و برادرش بود جامة عمل بپوشاند.