معنا در معماری غرب
معماری - اروپا - تاریخ / معماری - تاریخ / معماری و جامعه - تاریخ
معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانیای که در دسترس اوست. بلوغ روانی آدمی به معنای آگاه شدن او از معناهاست. هر فرد در درون نظامی معنایی زاده میشود که آن نظام معنایی از طریق مظاهر نمادینش به فهم آدمی درمیآید. در همین نظام است که آدمی با "ساختن"، معناها را آشکار میکند. هر محصول انسان را میتوان نماد یا ابزاری دانست که در خدمت هدف نظم (معنا) بخشیدن به نسبتهای معینی میان انسان و محیط اوست. از همینرو، هدف معماری آشکار کردن معناها در قالب نظام مکانها، معبرها و عرصههاست و این که معماری به انسان کمک میکند وجودش را معنادار سازد؛ نه این که فقط نیازهای جسمانی او را برآورد. بنابراین تاریخ معماری، سیر تحول و کاربرد نظامهای نمادین معماری است. در این صورت، تاریخ معماری، تاریخ نمادهایی است که بر معانی وجود دلالت میکنند. به سخن دیگر، دو تاریخ موازی در کار است: یکی تاریخ واقعی بناها و کاربردها و دیگری تاریخ آرمانی نمادپردازیهای ممکن. نویسنده در کتاب حاضر تلاش دارد سیر رشد عمومی معرفت و امکانات را نشان دهد؛ تاریخی که نشان میدهد چگونه انسان در اوضاع و احوال گوناگون "پایگاه فضایی" یافت. چنین تاریخی است که میتواند ذوق انسان را در قبال محیط خود بپرورد و فهم او را در رابطهاش با محیط بهبود بخشد. برخی از فصول کتاب مشتمل است بر معماری مصر؛ معماری یونان؛ معماری روم؛ معماری صدر مسیحیت؛ معماری رومیانه؛ معماری گوتینگ؛ معماری رنسانس؛ معماری شیوهپردازانه؛ معماری باروک؛ روشنفکری و کثرتمداری. در پایان کتاب نیز مبحثی با عنوان "معنا و معماری و تاریخ" گنجانده شده است.