سبد سفارش شما خالی است!

"هنری زلزله" ناراحت و عصبانی بود، زیرا دندان شیری تمام دوستانش جز او افتاده بود. هریک از دوستانش توانسته بودند با گذاشتن دندان افتاده‌اشان در زیر بالش از پری دندان، پولی بگیرند و همین مساله او را ناراحت کرده بود. حتی دندان برادر کوچک‌ترش ـ "پیتر" ـ که به پیتر خوبه معروف بود نیز افتاد. هنری سعی کرد از دندان او برای به دست آوردن پول استفاده کند اما موفق نشد. تا این که یک روز صبح مادر به عنوان تنبیه از هنری، که تمام شکلات‌ها را به منظور افتادن دندانش خورده بود، خواست سیب بخورد. هنری در هنگام خوردن سیب متوجه شد که چیزی را قورت داده است. وقتی در آینه نگاه کرد جای خالی دندانش را دید. دندانش افتاده بود و او قورتش داده بود. هنری زلزله جیغ کشید: "نه، این اصلا عادلانه نیست!" این داستان تحت عنوان "هنری زلزله و دندان شیری" به همراه سه داستان دیگر در کتاب حاضر به چاپ رسیده است. عناوین دیگر داستان‌ها عبارت‌اند از: مهمان جدید مارگریت دمدمی، انتقام هنری زلزله، و کامپیوتر هنری زلزله.