تاوان
داستانهای فارسی - قرن 14
مرد در جاده پشت چراغ توقف کرده بود، ناگهان با صدایی به سمت صدا بر میگردد. مرد متعجب از دیدن زن، او را سوار ماشینش میکند تا به مقصدش برساند. چیزی که باعث تعجب مرد شده بود، آن بود که ماشینهای عبوری با رسیدن به ماشین او سرعت را کم میکردند و به درون ماشینش نگاه میکردند. «ارغوان بشارتی»، آن زن زیبا، عشقی که سالها در دل مرد فراموش شده بود مانند زلزلهای بر سر مرد خراب میشود و زندگی او را دگرگون میکند...