آنجا که خرچنگها آواز میخوانند
داستانهای آمریکایی - قرن 21م.
مرداب باتلاق نیست. فضایی است از نور، جایی که علف در آب میروید و آب به آسمان راه میجوید. در برکههای نرم پرسه میزند، با خود گویهای خورشید را به دریا میبرد و پرندگان پادراز، با شکوهی غیر منتظره در برابر هزاران غاز برفی بر میخیزند. در صبح سیام اکتبر 1969، جنازه چیس اندروز در مرداب پیدا شد، قاعدتاً مرداب میبایست او را در خاموشی جذب و برای همیشه پنهان میکرد. مرداب همه چیز را درباره مرگ میداند و الزاماً آن را به تراژدی گناه تعبیر نمیکند؛ اما امروز صبح دو پسر بچه با دوچرخه از دهکده به برج آتش رفتند و در راهپلهی طبقه سوم متوجه کت جین او شدند.