آیینه عبرت: از سری داستانهای واقعی
کتاب حاضر مجموعهای است از چند داستان کوتاه واقعی که ذیل این عناوین فراهم آمده است :((سایه مرگ))، ((پرنده بیآشیان))، ((جان به لب رسیده))، ((دستی بر آتش))، ((اشک حسرت))، ((جنگل خاموش))، و ((تعقیب و گریز)) .((آینه عبرت)) بیانگر سرگذشت دختری بهنام نسرین است. او به همراه پدر و مادرش در رفاه و آسایش زندگی میکند .پدر نسرین برای پیشرفت تحصیلی او معلم خصوصی میگیرد .آقای معلم چهل سال دارد و به علت بچهدار نشدن از همسرش جدا شده است .او باعث تحول روحی و عاطفی نسرین میگردد .پس از مدتی معلم متوجه میشود که نسرین تمایلی به درس نشان نمیدهد .او علت را جویا شده از نسرین میخواهد مشکل خود را با او در میان بگذارد .نسرین به دلیل محبتی که نسبت به او دارد ماجرای زندگیاش را برای او تعریف میکند. نسرین اظهار میدارد که پسر عمویش با وعده ازدواج او را فریب داده و فرار کرده است .او باردار است و از معلمش میخواهد تا به او کمک کند .نسرین تنها راه نجات خود را ازدواج با معلمش میداند، او نیز میپذیرد و سرانجام نسرین، همسر آقای معلم میشود .آن دو برای اینکه کسی از راز نسرین آگاه نشود، همچنین برای پنهان ماندن تاریخ تولد بچه، به مسافرت میروند .آنها زندگی را به خوشی میگذرانند تا اینکه پسرعموی نسرین دوباره به زندگی آنها وارد میشود و ...