سوار بر خورشید: گلچینی از قصههای قومی و داستانهایی از ملل متحد: خاورمیانه آسیا و آفریقا
افسانهها و قصهها
شتربانی به نام موسی، هنگام عبور از بیابان جعبة فلزی مدوری را یافته بود که داخل آن سوزن لرزانی وجود داشت و به هر شیوهای که آن را میچرخاندندن دوباره به سمت شمال اشاره میکرد. او آن را به بازار سرپوشیدة اصفهان برده و مردم متعجب دور آن جمع شده بودند. ملانصرالدین در میان جمع رفت و مردم، با اشتیاق منتظر نظرات خردمندانة او بودند. ملانصرالدین شروع به گریه کرد و سپس خنده سرداد و چندینبار این کار را تکرار کرد. مردم علت گریه و خندة او را پرسیدند، گفت: «گریة من بابت شما آدمهای نادان است که نمیدانید این شئ چیست و علت خندة من این است که خود من نیز نمیدانم این شئ چیست». «مجموعة سوار بر خورشید» گلچینی از قصههای قومی و داستانهایی از ملل متحد و هر مجلد به افسانههای یک منطقه اختصاص دارد. کتاب حاضر، جلد سوم این مجموعه است و در آن داستانهای منطقة خاورمیانه آسیا و آفریقا با عنوانهای زیر به چاپ رسیده است: نقره روی قلب، سوزن لرزان، خلیفه لکلک، داستانهای باورنکردنی، ابونواس بداههگو، دم اژدهای جورج مقدس، اسب بدون صاحب، قضاوت کاراکوش و....