آن روز که سنگ داغ شد
حفاظت محیط زیست - داستان / محیط زیستگرایان - داستان / عصر سنگ / انسان ماقبل تاریخ
کتاب مصور حاضر، داستانی از مجموعه «من زمین را دوست دارم» است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان روزها و هفتهها و ماهها و سالها گذشت تا یک روز در گرمترین روز تابستان، وقتی خورشید وسط آسمان بود، در یکی از کلبههای دهکده دومی به دنیا آمد، البته مردم دهکده نمیدانستند او دومی است وگرنه برایش جشن تولد میگرفتند، دومی کمی که بزرگتر شد، صبح تا غروب دنبال پروانهها میدوید.