گلبانگ انگارهها
نمایشنامه فارسی - قرن 14
در نمایشنامة «تصویر یک زندگی عاشقانه» مردی که به ظاهر خود را علاقمند به همسرش نشان میدهد، در حین ادای جملات عاشقانه قصد دارد تا کیسة پولش را در جایی به دور از چشم همسر پنهان کند، اما همان لحظه همسرش متوجه میشود. در این حال جواهرفروشی که ازمرد طلبکار است زنگ خانة مرد را به صدا درمیآورد. جواهرفروش با ورود به خانة مرد، پول خود را مطالبه میکند، اما مرد هربار از شنیدن حرفهای جواهرفروش طفره میرود. جواهرفروش سرانجام تدبیری میاندیشد؛ بدینترتیب که به مرد میگوید من به تو کلمهای جادویی یاد میدهم تا با گفتن آن به بقیة طلبکاران، آنها را از کوره به در ببری و این کار مستلزم دادن حداقل نصف بدهی من است. این کلمه «جمبو» نام دارد. در پردة دوم ماشینفروش ـ یکی دیگر از طلبکاران ـ به خانة مرد میآید و مرد پس از شنیدن سخنان او کلمة جمبو را به زبان میآورد. در این حال جواهرفروش نیز از راه میرسد و به ماشینفروش میگوید که این مرد دیوانه شده و ما قادر به گرفتن طلب خود نیستیم. در واقع مرد با این ترفند از دادن بدهی خود به طلبکاران حتی به جواهرفروش سرباز میزند. این مجموعه دربرگیرندة نمایشنامههایی از «عبدالحی شماسی» است که نمایشنامة مذکور تحت عنوان «تصویر یک زندگی عاشقانه» یکی از آنهاست. عناوین برخی دیگر از نمایشنامهها عبارت است از: خوشههای خاکستری؛ بازگشت لکوموتیوران؛ قرارداد 1919؛ شناسنامه؛ حکایت شهر سنگی؛ گوهر پنهان؛ کودکان در حلبچه میمیرند؛ فکاهینامة گمشدگان؛ زکریای رازی؛ پروتسة شیطان مقدس؛ دعوت به همکاری؛ تمام؛ خواجه نصیرالدین طوسی؛ و تلهوزیون.