تندر کوتوله
کوتولهها در سرزمینی زیبا به دور از حیات وحشی در آرامش کامل زندگی میکردند. «تندر»، پسر کدخدای سرزمین بود. تا این که روزی یک مار سمی که وصف سرزمین آنها را از سنجابهای جنگل شنیده بود وارد آنجا شد و اول از همه خانوادة کدخدا را که برای آوردن آب بیرون آمده بودند، ترساند و باعث شد تندر داخل رودخانه بیفتد و از آنجا دور شود. بعد از آن دو مرد را که برای کمک به آنها آمده بودند، کشت. از آن سو تندر که با مسیر رودخانه به محل زندگی میمونهای وحشی رفته و جان سالم به در برده بود تلاش خود را برای بازگشت به سرزمین کوتولهها و از بین بردن مار سمی آغاز کرد و ماجراهایی برایش رخ داد که در ادامة داستان بازگو میشود. داستان از زبان راوی نقل میشود و مخاطبان آن گروه سنی «ج» هستند.