آوازهخوان شهر من گنگ بود
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / کمینهگرایی (ادبیات)
کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «نقابها در لحظه مرگ کنار میروند»، «گلدانهای چرمی آغشته به جدایی»، «غریبهای آمیخته در میلههای پنجره»، «اتاقهای هیچ»، «تماس واقعیت و هیچ در محو تدریجی واقعیت»، «توالی اتفاقهای بدون دلیل در لحظهها»، «نوای ویولن در هزارتوی اتاق خاطرهها گم شد» و «آینهها فرومیریزند در نگاه بی نگاه مرگ» عنوانهای داستانهای این کتاب هستند. در داستان «نقابها در لحظه مرگ کنار میروند» میخوانیم: «برنامة روزانهاش بود. از خواب برمیخاست؛ بعد از آماده شدن برای رفتن بیرون از خانه، نقابی به چهره میزد».