مهره سوخته عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
«اعظمالسطان» از شاهزادگان قجری که با مردی روسی ازدواج کرده، صاحب فرزند پسری به نام «اردلان» است. «مهنوش»، دختری زیباست که در باغ اعظمالسطان به همراه پدر و مادرش که خدمتکار آنهاست، زندگی میکند. «سیامک»، جوانی برومند است که به مهنوش علاقهمند است اما او عشق سیامک را ندیده میگیرد و به عشق اردلان دل میبندد غافل از اینکه اردلان، مهنوش را فقط برای میهمانیها و عیاشیهای شبانهاش میخواهد و... .