اشک یاس
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «روزی غمگین و تنها روی شاخه درختی نشسته بودم. دم غروب بود، دلم هوای خانه کرد و آوازی سر دادم، ناگهان از سویی که نمیدانم کجا بود، سنگی محکم به بالم خورد، دیگر هیچ نفهمیدم تا اینکه احساس کردم موجودی دارد مرا بو میکشد».