طبقه 99
داستانهای عربی - قرن 21م.
«مجد»، پسری عرب است که در بهار سال 2000 در نیویورک با همسرش «هیلدا» زندگی میکند. او اولین رابطهاش را با هیلدا بسیار دوست دارد، چراکه به کمک هیلدا توانسته است بسیاری از اتفاقات گذشته را فراموش کند؛ بازارهای «صبرا» و «شتیلا»، بوی تن عابران، خانههای تنگ شبیه جعبههای کارتن بههمچسبیده، و... را...، تااینکه مسائلی اتفاق افتاد که باعث شد هیلدا از مجد دور شود، بهگونهای که دیگر زندگی برایش نمیگذرد و به این درجه از اعتقاد رسیده است که انسان از ضعیف بودن لذت میبرد یا شاید به خاطر چیزهایی که برایش ویرانشده، گریه میکند، فهمیده است که حالا دیگر سازگاری با شرایط یک انتخاب نیست بلکه شرط زندگی کردن است و... .