درخت آلش یهودی
"فریدریش مرگل" در دهکدهای موسوم به "برده" زندگی میکند. در این ناحیه، جنگل، تنها ثروت اهالی به شمار میرود. اما گروهی با نام "آبیپوشها" میخواهند درختان را بریده و جنگل را نابود کنند. فریدریش در نه سالگی، جنازهی پدرش را در میان درختان جنگل مشاهده میکند. از آن پس، روح پدر فریدریش بر دهکدهی برده سایه میاندازد. بعد از مرگ پدر، فریدریش تحت سرپرستی داییاش قرار میگیرد، اما از آنجا که دایی وی شخصی عامی و عصبی بوده اخلاق او بر فریدریش تاثیر میگذارد. تا این که روزی "آرون کلیمی"، قصاب و سوداگر پیر، از فریدریش ده سکه برای ساعتی که در عید پاک به او داده، مطالبه کرده و در جمع دیگران آبروی او را میریزد. فریدریش نیز که آبروی خود را از دست رفته دیده با تبر، آرون کلیمی را میکشد و سپس فرار میکند. فریدریش سرانجام به عاقبت کار خود گرفتار آمده و جسد او را در حالی که از یک درخت آلش به دار آویخته شده مییابند.