شیرها برای هم نامه نمینویسند
حیوانات مختلفی در یک جنگل در کنار یک دیگر زندگی میکردند. عقاب هر ماه نامههایی را از جانب دوستانشان برای آنها میآورد، اما هیچگاه نامهای برای شیر، که سلطان جنگل بود، نداشت. شیر که گمان میکرد عقاب با او دشمنی دارد او را تهدید کرد که اگر ماه بعد نیز نامهای برایش نداشته باشد به او اجازه نخواهد داد تا نامههای حیوانات دیگر را به آنها بدهد. ماه بعد شیر در حالی که به اشتباهش پی برده بود از عقاب خواست تا از طرف او برای دوستانش که در یک باغ وحش زندگی میکردند، نامه بنویسد. عقاب با خوشحالی پذیرفت و نامه را پس از نوشتن به شیرها رساند و ماه بعد جواب آن را برای شیر آورد.