مدار جنون
نویسنده این رمان برهههایی از زندگی عجیب فردی به نام ((یوسف)) را بازگو میکند .یوسف از زمان تولدش در یکی از مناطق خرمشهر با حوادثی غیر عادی روبهرو میشود .این داستان با الهام از یک عقیده کهن درباره ((طنطل))، هیولای نخلستانها نگارش یافته است .این هیولا در پی دوستی با آدمیان است، اما گاهی با شوخیهای موذیانه، مردم را وحشتزده میکند .پدربزرگ یوسف از طریق دوستی با طنطل ثروت فراوانی کسب میکند .یوسف در کودکی پدرش را از دست میدهد و سرانجام پس از سالها تلاش به تدریس در دانشگاه میپردازد .او به طور غیر منتظره با خواهر شاه که برای بازدید به شهر آنها آمده آشنا میشود و در پی این آشنایی به پایتخت میرود .پیشرفت یوسف در زندگی موجب حسادت دیگران میشود و همه موفقیت او را مرهون دوستی با طنطل میشمارند. هانی که از کودکی دشمن یوسف است در صدد است ضربهای به او وارد کند. از همین روی، وقتی خبر بازگشت یوسف را میشنود تصمیم مییگرد به همراه دوستش ((نصیر)) او را به قتل برساند و ...