فلفلی و شیطونک سر و صدا
داستانهای اجتماعی / بهداشت - داستان
"فلفلی" در خانهای کوچک ولی پر از صدا و هیاهو زندگی میکرد. او عادت داشت که صدای تلویزیون را بیش از اندازه بلند کند، مرتب جیغ بزند و سر و صدا کند. همه از حرکات بد فلفلی در عذاب بودند. روزی مادربزرگ که از کارهای فلفلی ناراحت شده بود به او گفت که شیطونکی وجود دارد به نام "غول غولک" که از سروصدای زیاد خوشش میآید و بچهها را وادار به ایجاد سروصدای زیاد میکند و از فلفلی خواست که به نوعی او را از خانه بیرون کند. بعد از مدتی چشمان فلفلی به دلیل نشستن نزدیک تلویزیون ضعیف شد و او مجبور شد با وجود بیعلاقگی از عینک استفاده کند. پس از آن فلفلی توانست با راهنماییهای مادربزرگ غول غولک را برای همیشه از بین ببرد. بدینترتیب سکوت و آرامش به خانهی آنها بازگشت. فلفلی حالا فهمیده بود که در خانه، همه به آرامش نیاز دارند.