زندگی برای دیگری
((زندگی برای دیگری)) عنوان داستانی است که ذیل هفده فصل فراهم آمده است. جشن ازدواج((مریم)) و ((فرهاد)) در یکی از محلههای شمالی تهران برپا بود . حاضران مجلس با شور و اشتیاق فراوان منتظر آمدن عروس و داماد بودند .مخارج عروسی را((جمشید)) عموی((مریم)) تقبل کرده بود .پس از ساعتها انتظار عروس و داماد از راه رسیدند .هنگامی که عاقد تصمیم به خواندن خطبه عقد گرفت، ((فرهاد)) از حضار درخواست کرد که چند لحظهای عقد را به تعویق اندازند چون او منتظر ورود شخصی ناشناس بود .در این هنگام شخصی با یک هدیه و یک نامه وارد شد و آنها را به دست((فرهاد)) داد .در نامه شخص ناشناس از فرهاد خواسته بود تا مدتی را با همسرش در شمال بگذراند .سرانجام مریم و فرهاد بعد از عروسی راهی شمال میشوند و ...