روزهای ناآرام یک قاصدک
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت زندگی دختری به نام «سایه» است که در خانواده هشت نفره زندگی میکند و پدر خود را از دست داده است. او از بیماری کلیوی رنج میبرد و 19 سال دارد. او در مدرسه با دختری به نام «رؤیا» که چند سال از او کوچکتر است آشنا میشود. رابطه دوستی آنها، سایه را با عموی رؤیا آشنا میکند... . سایه که دنبال کار میگردد در شرکت «سعید» عموی رؤیا استخدام میشود و این سرآغاز ماجراهای این داستان است... .