قبیله
داستانهای فارسی - قرن 14
سه سال پیش «اردلان»، داماد خانواده «مزگین خانم»، «هیوا»، دختر خانواده را بنابر دلایلی پس فرستاده بود و مادر از دیدار دخترش «هاله» محروم شده بود. حالا اردلان در اتفاقی دیگر پدر خانواده را که خان آبادی است به قتل رسانده است. مزگین از «آوات»، تنها پسرش میخواهد که مدارا کند، اما در جلسهای که تشکیل میشود آوات، خونبهای پدرش را حضور هاله در سه روز آخر هفته در خانهشان و دادن تنها دختر «ارس خان» و خواهر اردلان به خانواده آوات میداند. این درحالی است که دختر ارس نامزد دارد و... .