رستوران
این نمایشنامه، روایتی است از "کار کردن یک انسان اندیشمند که در وطن خود دارای اعتباری بوده و در یک جا به جایی غلط سر از مطبخ رستورانی دورافتاده درآورده است و برخورد روزانه او به جای فرهنگ نامه، کتابهای مرجع، یادداشتها و قلم و کاغذ و کنفرانسها، با نمک و فلفل و چاقو و قابلمه و مشتی کارگر بیسواد است... نمایش رستوران، مسئله بزرگی به نام "هویت" را که رنج مضاعف همه مهاجران و دورافتادگان از وطن است در سلولهای نمایش خود زنده میکند و خون نسل در به در خود را در پایان نمایش بر سینه تاریخ تئاتر این مرز و بوم میپاشد". در انتهای کتاب دو نوشته، و یک گفت و گو با سیروس ابراهیم زاده درباره نمایش رستوران آورده شده است.