قهوهای که سرد میشود
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان «رعنا» و «کامران» زن و شوهری هستند که دو فرزند به نامهای «رامین» و «رادین» دارند. رعنا، مدتی است که متوجه رابطه پنهانی همسرش با زنی به نام «نیلوفر» شده است، اما کامران با رفتارهایش رعنا را متوجه میکند که باید برای همیشه او را فراموش کند تا اینکه یک روز رعنا سوئیچ ماشین کامران را برداشته و رادین را به مهدکودک میبرد، پس از بازگشت متوجه میشود که آن ماشین متعلق به نیلوفر بوده است، در کشاکش نزاعی که بین کامران و رعنا شکل میگیرد نیلوفر از راه رسیده و کامران برای همیشه خانهاش را ترک میکند. پس از گذشت حدود 10 روز کامران به همراه نیلوفر و دوستان مشترکشان «محمد» و «فرزانه» به یک مسافرت میروند، در راه آنها با یک درخت تنومند برخورد کرده و دچار آسیبدیدگی میشوند اما... .