بامداد خاکستری

بامداد خاکستری

داستان‌های فارسی - قرن 14

سال 1346، من چهار سالم بود. مامانم سر زایمان من، جیغ نکشید، گریه کرد؛ فقط گریه. انگار که خبر داشت این زندگی پر از خنده و شادی، قراره با اتفاق‌های بدی روبرو بشه. من وقتی 4 سالم بود، یه شب شبیه یک زن چهل ساله حرف زدم. همان موقعی که خان بابا، یعنی پدربزرگ پدری‌ام می‌خواست به مامان بزرگم، خاتون جون، یعنی مادر مادرم، ابراز علاقه کنه، ولی اون چیزی که باید می‌گفت رو نمی‌توانست به زبون بیاره. این خطرناک‌ترین اتفاقی بود که می تونست در فامیل بزرگ بامداد بیفته...

قیمت چاپ: 0 تومان
ناشر:

پاژ

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1400

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

216

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

گالینگور

شابک:

9789648904673

محل نشر:

مشهد - خراسان رضوی

نوع کتاب:

تالیف