نبرد خاموش
داستانهای فارسی - قرن 14
«نبرد خاموش» روایت زندگی دیاکو محمدی، متولد سردشت از نژاد کرد است که پدر و مادر خود را در بمباران سردشت از دست میدهد. دیاکو برای همراهی با برادرش «رشید»، برای تهیة گزارش از عملیاتی در جنوب به جبهه میرود و در یک حملة شیمیایی دشمن فرماندة گروه «ذبیحالله» ماسک خود را درآورده و روی صورت او میگذارد، گرچه او از مرگ نجات پیدا میکند اما بر اثر استنشاق گاز خردل دچار مشکلات ریوی میشود و برادر خود را از دست میدهد و اثری از ذبیح نمیبیند. او در تیرماه 67 زمانی که با گروهی برای پاکسازی معبر میرود، در اثر انفجار مین چشم و پای راست خود را هم از دست میدهد و اسیر میشود. بعد از آزادی از اسارت، برای خود از هیچیک از مزایای جانبازی استفاده نمیکند و به عنوان معلم برای بیداری نسل جدید و ارائة تصویری درست از جنگ و دفاع مقدس میکوشد. این کتاب شرح خاطرات، و خدمات و حکایات او است که با عنوانهای زنگ انشاء، سعید، کراک، خاتون، یکدستخط بد، و ذبیحالله به تصویر کشیده شده است.