بچههای راهآهن
داستان بلند حاضر که برای نوجوانان و جوانان به فارسی ترجمه شده، ماجرای خانوادهای است که ناگزیر میشود برای مدتی کوتاه در محلی دور از شهر لندن، در خانهای واقع در یک مزرعه ـ نزدیک ایستگاه راهآهن ـ زندگی سخت و فقیرانهای را بگذرانند .افراد خانواده به تدریج با محیط و وضعیت جدید زندگی مانوس میشوند و پس از چندی ماجراهای جالب و هیجانانگیزی از سر میگذرانند .پدر این خانواده بر اثر یک توطئه پلید به جاسوسی متهم و به زندان محکوم شده، بقیه اعضای آن نیز عبارتاند از :مادر و سه خواهر و برادر به نامهای ((روبرتا))، ((پیتر)) و ((فیلیپس)) .زندگی آنها در کلبه روستایی، بسیار سخت آغاز میشود ; به طوری که حتی برای گرم کردن خانه ذغال سنگ ندارند .مادر داستان مینویسد و از این طریق گاهی مقداری پول به دست میآورد .یکی از سرگرمیهای بچهها مشاهده قطارها و دست تکان دادن برای سرنشینان بوده است .ضمن آن که در یکی از این قطارها پیرمردی هر روز برای بچهها دست تکان میدهد .عاقبت به دنبال اتفاقاتی، آشنایی بچهها با پیرمرد شریف بیشتر میشود .پیرمرد کمکهای زیادی به آن خانواده میکند و بچهها هر مشکلی را به یاری او برطرف میسازند .آمدن نویسندهای روسی به کلبه آنها، نجات دادن قطار توسط بچهها از یک تصادف بسیار خطرناک، نجات دادن پسر بچهای غریبه از تونل که بعدا معلوم شد نوه همان پیرمرد شریف است و بالاخره بازگشت پدر که بی گناهیاش ثابت شده از جمله ماجراهای دیگر داستان است .