کبابی حسن کچل
داستانهای کودکان و نوجوانان
"حسنکچل" در این داستان مصور، پسرک یتیمی است که در پی تمسخر همکلاسیهایش از درسخواندن منصرف میشود و به شغل کبابی روی میآورد. یکروز بوی کباب حسنکچل به مشام پادشاه میرسد و او پس از آن که مقداری از کبابهای حسنکچل را میخورد به او دستور میدهد که برای او و لشکرش کباب درست کند. حسنکچل با ترفند و درایت تمام مقدمات کباب را فراهم میکند و به موقع به همهی افراد پادشاه کباب میدهد. پادشاه که از حسنکچل خوشش آمده او را به قصر خود فرامیخواند. سرانجام، حسن کچل کبابپز مخصوص شاه میشود و به دستور او با یکی از دختران دربار ازدواج میکند.