فریادک چشم سیاه
"فریادک" پسری است که مردم شهرش هر یک، یک عصای آهنی دارند و قادر نیستند به سرزمین دیگر بروند. او یک روز تصمیم میگیرد تا کاری برای رهایی مردم انجام دهد. از همین رو از شهر خارج میشود و با شاپرکهای بسیار زیبایی رو به رو میشود. آنها عصای آهنی را از او میگیرند و به او سازی میدهند تا ساز بزند و آواز بخواند. در پی آن پسرک به شهر بازگشته، با صدای سازش همه مردم را از شر عصای آهنی خلاص میکند. گروه سنی "ب" مخاطبان این داستان مصور و رنگی هستند که در قالب شعر تدوین شده است.