سرزمین پریهای آوازخوان
داستانهای تخیلی / داستانهای پریان
سالهای خیلی دور در کنار دریاچهای زیبا، یک سرزمین جادویی به نام محبت بود. در این سرزمین پریهای آوازخوان، در کنار هم زندگی میکردند. سرزمین محبت پوشیده از گلهای زیبا بود. تا این که یک روز، ابرهای سیاه روی خورشید را پوشاندند و هوا سرد و تاریک شد. یک غریبه به سرزمین محبت آمده بود. هیولای سرما. هیولا عاشق سرما، تاریکی، قهر و دشمنی بود. یک روز همة پریها کنار دریا جمع شدند و تصمیم گرفتند با هیولا مبارزه کنند. آنها میدانستند که هیولا از شکل دایره بدش میآید. برای همین دور هم حلقه زدند و آواز خواندند. کمکم وسط دایره آتش درست شد. هیولا به طرف آنها حمله کرد. ناگهان حلقه از هم باز شد و هیولا در میان آتش سوخت. این داستان تخیلی برای گروه سنی «ب» تهیه شده است.