مرگی که حرفش را میزدی
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
کتاب حاضر، رمانی پلیسی است که حاوی طنزی تلخ با پسزمینه موضوع همسریابی است. شخصیت اصلی این اثر، «پُل دوتراز»، مردی 36 ساله است که پس از مدتها کار در آفریقا با جسمی بیمار و رؤیاهایی ازدسترفته به کشورش بازمیگردد. عایدات نسبتاً چشمگیر او این امکان را فراهم میآورد تا زندگی مناسبی داشته باشد. او در منطقهای آرام و زیبا خانهای بزرگ میخرد تا در انزوا و عزلت، به خوشبختی برسد. اما بهزودی خانه را بیشازحد خالی مییابد. تنهایی به جان «پل» افتاده و آسایش او را سلب میکند. روزها بهکندی میگذرد و «پل» تصمیم میگیرد ازدواج کند. اما سؤال مهم این است که با چه کسی؟ بنابراین متوسل به عجیبترین راه میشود و برای این کار، به روزنامه آگهی میدهد. «پل» سعی میکند همانطور که خانه موردعلاقهاش را با آگهی پیداکرده، از همین راه همسر موردعلاقهاش را نیز پیدا کند. از میان پاسخهای رسیده، تنها یک مورد جلبتوجه میکند؛ زنی زیبا که خود را 42 ساله معرفی میکند درحالیکه بسیار جوانتر به نظر میرسد. با ورود «مینا» به زندگی «پل» و ازدواج زودهنگام این دو، حوادث عجیبی بهطور سلسهوار اتفاق میافتد».