صد و بیست ثانیه قرمز
رمان حاضر، ماجرای پسری به نام «محسن» است. او به همراه مادر و شوهر مادرش «پرویز» و خواهر بیمارش «اسماء» در ورامین زندگی میکند. او طبق خواستة پرویز به کار گلفروشی در خیابانها و میادین مشغول است. روزی، پشت چراغ قرمز، با پسری به نام «دامیار» و همسرش «مژگان» درگیر میشود و بعد از آن مسیر زندگیاش طور دیگری رقم میخورد. محسن که برای مداوای بیماری خواهرش تلاش میکرده، با آشنایی با افراد مختلف، خانواده و حتی نامزدش «نرگس» را فراموش میکند. بعد از مدّتی، نادم و پشیمان بازگشته و مادر و اسماء به استقبالش میآیند. محسن حتی برای جبران گذشته، سعی در دلجویی از نرگس که اینک به بیماری MS مبتلا است، دارد و او را به زندگی جدید دعوت میکند.