فرخناز
داستانهای فارسی - قرن 14
به تازگی یک پارک جدید در نزدیکی خانه دختری به نام «سایه»، تأسیس شده که پنج پیرمرد به آن رفتوآمد میکنند. «حاج عباس قناعتپیشه»، پدربزرگ سایه یکی از این پنج پیرمرد است. یک روز حاج عباس با عجله وارد خانه میشود و به دو نفر تلفن میزند و خبر آمدن زنی به نام «پوران» را میدهد، زنی که با آمدنش باعث میشود رازهای زیادی آشکار شود و... .