من در فراقش غمگین است!
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، دربردارندة داستانی با موضوع اجتماعی و عاشقانه است. «لعیا» دخترعمة «بهزاد» است. آنها بعد از 19 سال دوباره همدیگر را ملاقات میکنند. بهزاد دارای یک بیماری است که مدام مجبور به خوردن شربتی است. او با نقشة احیای ثروت از دست رفتة پدر توسط عمّهاش به دیدار آنها آمده است. بهزاد از دانشگاه اخراج شده و در حساب و کتاب و نحوة طرز فکر و رفتار، صدمات روحی فروانی به اطرافیان و خانواده وارد کرده است. بهزاد به عنوان مهمان در خانة عمّه مستقر شده و عاشق لعیا میشود. عمّه مخالف سرسخت ازدواج آنها است. به همین دلیل، بهزاد تصمیم به کشتن او میگیرد تا با لعیا ازدواج کرده و ارث او را نیز از آن خود کند که ماجرا به گونهای دیگر پیش رفته و منجر به مرگ خودِ بهزاد میشود.