شاهزاده خانم زشت و دلقک دانا
«ایروین شاه» و «ملکه جولیا» در سرزمین دمپختک پادشاهی میکردند. آن روزها فکر و ذکر همة مردم دنیا زیبایی بود. پادشاهان همسایه، قرنها بود بر سر این که کدامشان میتواند زیباترین شاهزاده خانم را به دنیا معرفی کند با هم رقابت میکردند. ایروین شاه و ملکه جولیا صاحب دو دختر زیبا به نامهای «آسفالت» و «سیمان» بودند. آنها منتظر سومین دختر زیبای خود بودند که متولد شود؛ اما در کمال بهت و حیرت، متوجه شدند بچة تازه به دنیا آمده «رز» اصلا زیبا نیست. با این تولد اعتبار دمپختک در بین سایر قلمروهای پادشاهی به شدت سقوط کرد و مردم این سرزمین دیگر مالیات نپرداختند. سالها گذشت و شاهزاده رز که دختری مهربان و دوستداشتنی بود، خواست با شاهزاده جعفری خوشقیافه ازدواج کند. او فرصت کمی داشت تا زیبا شود. دلقک دربار «جاسپر» که در واقع خردمندی در لباس مبدل بود به همراه پری مادرخوانده به کمک رز آمدند و سرنوشت رز و سرزمین دمپختک را دچار تحول کردند. این کتاب برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.