شهر شیشهای
"نویسنده در رمان شهر شیشهای در چشماندازی از نیویورک و محله منهتن ـ با آسمان خراشها، پارکها، محلات زیبا و آدمهای بیخانمانش ـ به شیوهای پلیسی داستانی را روایت کرده است ".راوی داستان نویسندهای است منزوی و برای این که شناخته نشود، خود را با نام مستعار معرفی کرده است .او شبی با صدای زنگ تلفن و شنیدن صدای مردی که کمک میخواهد، وارد ماجرایی پلیسی میشود .ماجرا در ارتباط با مردی است به نام "پیتراستیل من "که هنگام تولد، مادر خود را از دست داده، پدرش او را در اتاقی تاریک حبس نموده تا برروی او آزمایشهایی انجام دهد و ...