پهلوان صفدر و هشت داستان دیگر
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
"پهلوان صفدر"، پهلوان بزرگ شهر، به علت آسیبی که به کمرش وارد شده قادر به کشتی گرفتن و مبارزه نیست. او برای مسابقهی کشتی که قرار است با پهلوان مغول برگزار شود، شاگرد خود، احد، را پیشنهاد میکند. این مساله قهر و کینهی شاگرد دیگر وی یعنی "منصور" را برمیانگیزد. چرا که منصور از لحاظ نیروی بدنی از احد قویتر است و همیشه آرزوی جانشینی پهلوان صفدر را در سرداشته است. پهلوان پیر که به خوبی به این موضوع واقف است، چون مردانگی و بزرگمنشی بیشتری در احد سراغ دارد، او را پیشنهاد میکند تا منصور زمان بیشتری برای به دست آوردن این صفات داشته باشد، اما دریغا که این جوان تندخو و خودخواه به این بعد قضیه توجه نداشته و تنها عنوان پهلوانی را میخواهد. پس از پیروزی پرافتخار احد بر پهلوان مغول، خان مغول که متوجه حسادت و کینهورزی منصور شده او را به حضور میخواند و به وی میگوید اگر سر پهلوان صفدر را به قصر بیاورد، عنوان پهلوانی و بسیاری مزایای دیگر را هدیه خواهد گرفت. منصور که شیفتهی مال و مقام دنیایی است بدون هیچ اندیشهای به سوی استاد خویش رفته و سر از بدنش جدا میسازد. اما زمانی که سر را به حاکم مغول هدیه میکند، حاکم با این استدلال که تو به استاد و هموطن خویش وفادار نبودی، حال چطور میتوانی به ما وفادار بمانی دستور قتل او صادر میکند. کتاب حاضر مشتمل بر 9 داستان از کتابهای شاهنامهی فردوسی، تاریخ بیهقی، تاریخ نگارستان، الهینامهی عطار، جوامعالحکایات، و خمسهی نظامی با عنوانهای پهلوان صفدر، مرد آخربین، لقمهی حرام، حکایت دو سردار، گنج و طوفان، بهرام گور و لنبک آبکش، گرفتاری بهلول، دوست نابکار، و سخن حکیم است.