شهر بدون پلاستیک
داستانهای فارسی - قرن 14
«من» برای درست کردن یک اخطاریه قلابی هم به کامپیوتر نیاز دارم هم به پرینتر، اما هیچکدامشان را ندارم. من میخواهم با چاپ یک اخطاریه قلابی اهالی محله را از مصرف ظروف یکبارمصرف منع کنم. این مسابقه مدرسه ماست که هر کس بتواند راهحلی را برای این موضوع ارائه کند یک لپتاپ جایزه میگیرد. «سعید» برادر کوچکترم جاسوس باباست. مجبورم به او باج بدهم تا چیزی به بابا نگوید. آخر بابای من در کارخانه تولید ظروف یکبارمصرف کار میکند و... .