دروازه خورشید
داستانهای عربی - لبنان - قرن 20م.
شهرزاد این همه قصه، دکتر خلیل است که در شبهای دراز بیمارستان اردوگاه روایت میکند تا زنده بمانند؛ شهرزادی پریشان خاطر که شماری از پیشامدها را به چشم دیده و بسیار بیش از آن را در دهان همگان گرد آورده است. سمیح مدام از رؤیای خود میگفت؛ نوشتن کتابی که نه اول داشته باشد و نه آخر. میگفت حماسه. میگفت: حماسه مردم فلسطین و از این میگفت که کتاب را با جزئیات اخراج بزرگ 1948 شروع خواهد کرد. دروازه خورشید، تحقق ای رؤیاهاست؛ روایت هزار داستان در هم تنیده، تو در تو، مکمل و بعضاً هم پوشان، در دل و در حاشیه 2 خط روایی اصلی.