بیگانه
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
کتاب حاضر، داستانی است که در آن، قهرمان داستان شخصی است به نام «مرسو». او مادرش را به سرای سالمندان میسپارد و در سال آخر زندگی مادرش، حتّی برای یکبار نیز به عیادتش نمیرود. مادر پیرش از دنیا میرود. با او تماس میگیرند و از مرگ مادرش خبر میدهند. مرسو با خونسردی به ایستگاه قطار میرود، بلیت تهیه میکند و به آسایشگاه میرود؛ جنازه مادر را تحویل گرفته و دفن میکند. او هیچ غمی به دل ندارد. پس از چندی در سواحل مدیترانه فرد عربی را بدون هیچ دلیل موجهی میکشد.