کیه کیه در میزنه، خونه گلی سر میزنه
در خانهای در یک ده، کنار یک رودخانه، «گلی» زندگی میکرد. یک روز او در حیاط نشسته بود که در به صدا درآمد. الاغ از راه رسید و از گلی درخواست که در کنارش بماند. سپس مرغ کاکلزری و جوجههایش از راه رسیدند و آنها هم خواستند که در کنار گلی زندگی کنند. کمی بعد خروس و اسب نیز یکی پس از دیگری آمدند و آنها نیز خواستار زندگی با گلی بودند. گلی که تا آن هنگام حرفی نزده بود، به آنها گفت که میتوانند نزدش بمانند. این داستان در قالب شعر به چاپ رسیده است.