پایان دروغها (جایی برای پنهان شدن نیست)
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
«بکی»، وقتی به خانه میرسد جسد همسرش را میبیند که با چاقو به قتل رسیده و خانهاش به طور کامل به هم ریخته است؛ تصور بکی، این است که همسرش «کریس» چیزی داشته که متعلق به آنان است؛ بکی برای آنکه زنده بماند باید طی هفت روز آن را پیدا کرده و به آنها باز گرداند. بکی، هیچ جایی برای پنهان شدن ندارد و از سویی آن وسیله را نیز پیدا نکرده است. با نزدیک شدن به پایان مهلت، بکی تصمیم میگیرد یک نقشه دروغین و خیلی بد را برای رهایی به اجرا در آورد و ...