برادران حسود
داستانهای حماسی / فردوسی، ابوالقاسم، 329؟ - 416ق. شاهنامه - اقتباسها
فریدون به همراه مردم و کاوة آهنگر، ضحاک ماردوش و خونریز را در کوه دماوند اسیر کرد و در «جشن مهرگان» تاج شاهی را بر سر گذاشت. او همهجا را آباد و مردم ایران را خوشحال و خوشبخت کرد. بعد از سالها خداوند به فریدون سه پسر زیبا و باهوش داد. پادشاه پسرانش را در ناز و نعمت بزرگ میکرد تا جایی که حتی نامی برای آنها انتخاب نکرده بود، تا مبادا کسی آنها را بلند صدا کند و باعث آزارشان شود، شاهزادهها خیلی زود نیرومند و قویهیکل و دانا شدند، فریدون تصمیم گرفت سه خواهر زیبا و شاهزاده را به همسری آنها درآورد. یکی از بزرگان قصر به نام جندل که فردی درستکار و خوشسخن بود، مامور پیدا کردن عروسان شد. سرانجام خبردار شد که در سرزمین عربستان، پادشاه کشور یمن به نام «سرو»، سه دختر دارد که آنها نیز در ناز و نعمت بزرگ شده و هنوز نامی ندارند. به منظور خواستگاری، سه شاهزاده به سوی یمن رفتند، اما سرو تصمیم گرفته بود که پسران فریدون را امتحان کند تا هوش و مردانگی آنها را بسنجد. این کتاب مصور که برگرفته از شاهنامة فردوسی است برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.