قصهی زندگی امام موسی کاظم (ع)
داستانهای کوتاه / داستانهای مذهبی / موسیبنجعفر(ع)، امام هفتم، 183 - 128 ق. - داستان
کتاب حاضر دهمین دفتر از مجموعه «ستارگان هدایت» است که دربردارنده داستانهای مذهبی است و برای گروه سنی (ج) تدوین شده است. این دفتر به ذکر داستانهایی از امام موسی کاظم (ع) اختصاص یافته است. در داستان «گاو قهوهای رنگ» آمده: روزی امام موسی کاظم (ع) وارد محلهای شد و مشاهده کرد که جمعیت زیادی دور یک زن و بچههایش حلقه زدهاند. زن با صدای بلند گریه میکرد و درباره گاوش که تنها منبع درآمد و گذران زندگی او و بچههایش بود و حالا در حال مردن بود، سخن میگفت و ناله میکرد. امام موسی کاظم (ع) پس از آنکه زن را به آرامش دعوت کرد، دو رکعت نماز خواند و دعا کرد. سپس اتفاقی افتاد که همگان را شگفتزده کرد.