مهرههای سوخته
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، سرگذشت دختر زیبایی به نام «الهه» است. الهه دختر جوانی است که پدری معتاد و بیبندوبار دارد. مادر به دلیل اخلاق فاسد او، خودکشی کرده و الهه مجبور است اوامر پدر معتاد و برادر دائمالخمرش «امیر» را تحمّل کند. «سیامک» مردی فاسد و کریه است که به اتّفاق پدر، به کشیدن مواد میپردازد و سرانجام با وجودی که زن دارد، موافقت پدر را برای ازدواج با الهه فراهم میکند. الهه از سر ناچاری، در شبی آوارة خیابان میشود. او در حین فرار از دست چند فرد لاابالی، با ماشینی تصادف میکند. الهه با آشنا شدن با «دکتر پژمان» صاحب کار فردی که با وی تصادف کرده، با ماجراها و موقعیتهای جدیدی آشنا شده و فصل جدیدی در زندگیاش آغاز میگردد.