بینایی
داستانهای پرتغالی - قرن 20م.
رمان حاضر، ادامه رمان «کوری» است. در رمان کوری مردم شهر دچار کوری و بیهویتی فردی، اجتماعی و سیاسی شده و درک و شناخت درستی از اوضاع خود و مسائلی که در جامعه رخ میدهد ندارند. در پایان رمان کوری، آدمها متوجّه هویت واقعی شده و چشمان آنها به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه باز میشود و بدین ترتیب از کوری رهایی یافته و به یک شناخت عمیق نسبت به موجودیت خود میرسند. آنها آرای سفید خود را که نماد اعتراض است به صندوق میاندازند. این کار سبب خشم حکومت میشود. حکومت تصمیم میگیرد مردم را دوباره در قرنطینه سیاسی و اقتصادی قرار دهد تا از حکومت اطاعت کنند؛ اما موفق نشده و این بار حکومت است که دچار کوری میشود و قادر به درک و تحمّل بینایی نیست. نگارنده در این رمان به انتقاد از حکومتهایی میپردازد که بهظاهر خود را مدافع آزادی و مردمسالاری میدانند، اما با نادان نگاهداشتن مردم، قصد پیشبرد اهداف خود را دارند.