فال قهوه: مجموعه داستانهای کوتاه
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
ندا پس از آشنایی با لیلا، در یک مراسم جشن تولد، به گرفتن فال قهوه علاقمند میشود و با اصرار لیلا به سراغ خانم فالگیر با نام زری خانم میرود. هنگامی که نوبت به ندا میرسد، اضطراب تمام وجودش را فرامیگیرد و از این که در چنین مکانی حضور پیدا کرده پشیمان میشود. اما کمکم گفتههای فالگیر مبتنی بر فوت پدر ندا و زندگی سخت آنها، نیز حسادت زندایی او نسبت به آنها، شک و تردید ندا نسبت به فالگیر را از بین میبرد. اما در همان لحظه ماموران پلیس از راه میرسند و زن فالگیر و دستیارش و دیگر حاضران را به کلانتری میبرند. ندا در کلانتری متوجه میشود که دستیار زن فالگیر خالة لیلا بوده و زن فالگیر از طریق او از جریان زندگی ندا باخبر بوده است و در واقع پیشگوییهای او نوعی شیادی بوده است. مجموعة حاضر حاوی چهار داستان کوتاه از نویسنده است و عنوانهای آنها بدینقرار است: مزد تقلب؛ بیابان سحرگاههای گل نرگس؛ فال قهوه؛ و آقای مزاحم.